دختر بابا منم، طناز عشق، رفته بابایم سفر شهر دمشقیادم آید آن سحرگاهی که رفت، برنگشته او از آن راهی که رفت
وقت رفتن هست یادم در وداع، گفت بابا میروم بهر دفاعگفتم از که؟ از کجا؟ ای خوب عشق، گفت از ناموس شیعه در دمشق
گفت بابا، زینب آنجا بیکَس است، حضرت زهرا بر او دلواپس استخون ز غیرت در رگ بابا به جوش، گفت باید او علم گیرد به دوش گفت باید تا شود عباس او، از حرم با جان بدارد پاس اوگفت بابا میرود در خاتمه، تا بگیرد انتقام فاطمههست یادم بوسههای آخرش، لحظۀِ قران گرفتن بر سرشدر بغل بگرفت و نازم کرد او، غرقه در سوزوگدازم کرد او
رفت بابا مست عطر یاسها، ت دهیاری کچلام...
ادامه مطلبما را در سایت دهیاری کچلام دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 2dehyari-kachlamd بازدید : 16 تاريخ : دوشنبه 26 مهر 1395 ساعت: 6:45